شناخت
نوشته شده توسط : حسین

بزرگ است خدايي كه شادي را براي مردم آفريد.

      شناخت خدا و رسيدن به او (عرفان)راه هايي گوناگون دارد.يكي از راه پرستش  به او مي رسد،يكي از راه دوست داشتن ، يكي از راه سادگي ،يكي از راه نيكي به مردم،يكي از راه نيك انديشي،يكي از راه انديشه ودانش ،يكي از راه بخشش ،يكي از راه بخشايش و...  .

      آنهايي كه از راه دوست داشتن به او مي رسند نيز گوناگونند.يكي با دوست داشتن خدا، يكي با دوست داشتن آفريده ها ،يكي با دوست داشتن مردم،يكي با دوست داشتن مردي ديگر يا زني ديگر (تاجایی در اين دوست داشتن پيش مي روند وپرهيز مي كنند كه خدا را در دلدار خويش مي بينند و دل از دستشان مي رود.)

      اگر دوست داشتن براي رنگ (كام جويي از زيبايي كسي)باشد به خدا نمي رسد و پست است همان گونه كه خداوندگار شناخت،مولوي مي گويد:

عشق هايي كز پي رنگي بود      عشق نبود،عاقبت ننگي بود.

از گونه ي داستان آن مرد كه به زني گفت :من خدا را در زيبايي تو ديده ام ودلداده ي تو گشته ام.زن گفت چرا در خواهر من ننگري كه از من زيباتر است؟آن مرد گفت كجاست آن خواهر تو تا ببينم؟ آن زن درون پليد اورا شناخت ودانست كه در پي چيز ديگري است.

      ما كه هيچ گاه نرسيده ايم وسخن عارفان را در نيافته ايم   اما شايد كساني كه به خدا مي رسند بر اساس آنچه در درون خودشان  است يكي از ويژگي هاي او را بيشتر از ديگر ويژگي ها  در مي يابند. از آن گونه كه در داستان پیل( فيل )مولوي آمده است:

      در اين داستان  هندي ها  پيلي را براي هديه آورده وآن را در خانه اي تاريك گذاشته بودند. مردم  در پي آن شدند  كه پيل را ببينند وبشناسند كه چگونه است. همه در آن خانه ي تاريك رفتند و دست بر تن پيل مي كشيدند تا دريابند كه او چگونه است. آن كه دستش به پاي پيل خورد گفت پيل مانند ستون است.آن كه به گوش پيل دست زد گفت پيل مانند بادبزن است.آن كه دستش خرطوم رسيد گفت پيل مانند ناودان ميان تهي است.آن كه دم به دستش رسيد گفت من آنرا دريافتم كه همچون تازيانه است و... .

     دراين داستان مولوي مي خواهد بگويد شناخت هيچ كس به گونه اي نيست كه خدا را به يكبارگي بشناسد وهر كس يك ويژگي او را درمي يابد.

      از اين است كه يكي ازخدا مي ترسد وديگري دلداده ي اوست.اين يكي خشم خدارا دريافته وآن ديگري زيبايي اورا.

     من مانده ام  كه داريوش بزرگ،سه هزار سال پيش از ما چگونه خدا را شناخته بود كه مي گفت((بزرگ است خدايي كه شادي را براي مردم آفريد.))





:: بازدید از این مطلب : 459
|
امتیاز مطلب : 44
|
تعداد امتیازدهندگان : 13
|
مجموع امتیاز : 13
تاریخ انتشار : شنبه 30 بهمن 1389 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: